جزو ۵ نفر اول حوزه خودت در ایران بشو!
بخشی از صحبت های محمدرضا شعبانعلی را که خیلی مفید و کابردی هست اینجا می نویسم تا همیشه جلوی چشمانم باشد:

حرف من اینه که اگر روی یک فعالیت متمرکز بشیم، آنقدر دستاوردهامون زیاد میشه که وقتی همه چی Disrupt شد وقت داریم سوییچ کنیم. اگر به مثال خودت برگردم، من میگم یه متخصص هوش مصنوعی اگر جزو Top 5 بشه (حتی نه در دنیا. در همین ایران خودمون)، انقدر دستاورد مادی داره که وقتی – به فرض – هوش مصنوعی از رونق افتاد، میتونه چند ماه بشینه پول پساندازش رو بخوره. بعد هم چند ماه بره دور دنیا بگرده. یکی دو سال هم استراحت کنه و فکر کنه. بعد فیلد جدید خودش رو شروع کنه.
اما کسی که میشه پنجاهمین متخصص هوش مصنوعی و صدمین برنامهنویس، چه الان، چه بعداً، چه در رونق هوش مصنوعی، چه در رکودش، چه در رونق برنامهنویسی، چه در رکودش، کلاً هیچوقت هیچی نمیشه. یعنی اگر باد موافق هم بوزد، بادبان کوچک قایق چنین کسی، نمیتونه نیرویی برای حرکتش تأمین کنه.
دو نقل قول دیگر از محمدرضا شعبانعلی:
اگر از من بپرسید، الان یکی از کارهایی که هنوز بازارش دنج و خلوت مانده، تحلیلهای عددی است. مثلاً رشتهای مثل مدیریت یا دیجیتال مارکتینگ، بیشتر دهان باز و زبان دراز میخواهد (این رشتهها را گفتم تا حداقل نقهایش تا حدی به خودم برگردد نه دیگران). اما اکثر فعالان این رشته، سوادی در حد چهار عمل اصلی دارند و در بهترین حالت، میانگین و نسبت و تناسب و ضریب همبستگی را هم میفهمند. اگر کسی تحلیل داده را به شکلی عمیق و حرفهای و عملی یاد بگیرد و کنار دانش مدیریت یا دیجیتال مارکتینگ قرار دهد، استراتژی V را به شکلی اتخاذ کرده که حداقل یک دهه، میتواند ارزش آفرین باشد و زندگی علمی و حرفهای و مالی خوبی را برای خودش سامان دهد (تا ببینیم بعد از آن، آیا هنوز روشهای تحلیلی انسان-محور بهکار میآیند یا نه).
اگر از من بپرسید، یک متخصص محتوای بصری، میتواند در اوضاع فعلی کشور ما، درآمدی قابل مقایسه با یک متخصص گوش و حلق و بینی داشته باشد (برابر نه؛ قابل مقایسه). اما کجا میتوانید کسی را پیدا کنید که دلش بیاید دربارهی محتوای بصری حرف بزند و وقتی از حرف از پادکست میشود، سکوت کند؟ انتخاب نکردن استراتژی T باعث شده که ما الان، یک اکوسیستم از استراتژیستهای محتوا داشته باشیم که همه هر روز، سمینار و رویداد دارند و کتاب و حتی اتوبیوگرافی مینویسند، اما به نسبت تلاشی که میکنند و این در و آن دری که میزنند، شناخته نمیشوند.